رساله هایی که در این مجموعه از شیخ محمد رضا کلباسی گردآوری شده است و به تصحیح شیخ احمد کلباسی منتشر شده است،عبارت است از:
1.شرح عرفانی غزلیات خواجه حافظ شیرازی؛ در طول تاریخ شخصیت حافظ و بالتبع اشعار او مورد توجه و نقد و بررسی و قضاوت اهل نظر بوده است؛ بعضی او را یک عارف بالله و فانی فی الله دانستهاند و از اشعار او در رتبهای از وحی یاد کرده و وی را لقب لسان الغیب دادهاند، و بعضی دیگر حافظ را یک هنرمند دانسته و معتقداند دیوانش را نباید جدی و سلوک عارفانه دانست، نه آنجا که سخن از عشق و عاشقی و میگساری دارد و نه آنجا که دم از حب فی الله و سلوک عارفانه میزند، قدرت حافظ خوب تخیل کردن و عالی شعر سرودن است همین و بس.
گاهی هم حافظ را یک شخصیت دو قطبی دانستهاند؛ بعضی وقتها حال عرفانی دارد و این طور سالکانه و عارفانه میسراید، و بعضی وقتها تحت تاثیر لذّات شهوانی و اوج طغیان و بیچارگی غریزه است و آن سبک دیگر میسراید، این دسته تلاش کردهاند تضاد اشعار حافظ در دیوانش را اینچنین حل کنند و گفتار او را در حالات مختلف روحی و روانی تحلیل کنند، گاهی او را بر سر بزم شراب و گاهی او را سر سجادۀ نماز و در حال مناجات ببینند.
شخصی دیگر عمر حافظ را به جوانی و پیری تقسیم کرده است؛ آن دسته اشعار عاشقانه و میل به می و بادهگساری و لاابالی گری را از دوران مستی جوانی او برداشت کرده و ابیات الهی و عارفانه (معارف الهی) را صادر از قلب دوران پیری او دانستهاند.
برای شناخت حافظ، توجه به دوران خودش و زبان معاصرینش در مورد او شاید راهگشا باشد؛ اولین کسی که دیوان حافظ را جمعآوری کرده و از معاصرین حافظ است و ظاهراً همشاگردی او نیز بوده است محمد گلندام است، وی میگوید: «استاد ما قوام الدین عبدالله به حافظ اصرار میکرد که این شعرها را جمع کن، مایۀ افسوس است اگر این اشعار از بین برود، حافظ تعلّل میکرد (گویا یک حالت عرفانی به او اجازه نمیداد اینها را جمع کند) تا در سال 792 قمری از دنیا رفت و ما اشعارش را جمعآوری کردیم». البته این جمعآور میگوید: «او اینقدر مشغول مطالعۀ کتب و دواوین عرب و کشاف و مفتاح و مصباح و .... بود که فرصت نداشت.» [1] گویا حافظ را در جایگاه یک مرجع تقلید میبیند که کثرت مشاغل علمی و مراجعات به وی به او اجازه نمیدهد تقریرات خود را جمع کند و شاگردان و معاصرین او این کار را انجام دهند.
این معاصر حافظ او را چنین توصیف میکند: «ذات ملک صفات، مولانا الأعظم السعید، المرحوم الشهید (مقصود شهید عرفان و عشق است) مفخر العلماء، استاد نحاریر العلماء، معدن اللطائف الروحانیة، مخزن المعارف السبحانیة شمس الملّة و الدین محمد حافظ الشیرازی طیّب الله تربته و رفع فی عالم القدس رتبته...»[2]
مرحوم قزوینی از مصححین دیوان حافظ میگوید: «کاتب دیگری که معاصر حافظ یا قریب به عصر او بوده، پس از استنساخ دیوان حافظ گفته است: تمّ دیوان المولی العالم الفاضل، ملک القرّاء و أفضل المتأخّرین، شمس الملّة و الدین، مولانا محمد الحافظ روّح الله روحه و أوصل فتوحه و نوّر مرقده»[3]
از این تعبیرات روشن میشود حافظ در عصر خود در زمرۀ علما و فضلا و دانشمندان به شمار میرفته و حتی او را به عنوان شاعر و عارف توصیف نکردهاند، بلکه او را حافظ کل قرآن و ملک القرّاء یعنی از قاریان برجستۀ قرآن کریم و مسلّط به انواع قرائات تعریف کردهاند؛ خود حافظ نیز گفته است:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
یکی از استادان حافظ میرسید شریف جرجانی است؛ مرحوم سید ابوالقاسم انجوی شیرازی دیگر مصحح دیوان حافظ در مقدمه از قول مرحوم دکتر معین نقل میکند: «هرگاه در مجلس درس میرسید شریف علامۀ گرگانی(جرجانی) شعر خوانده میشد، میگفت: به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید، امّا چون شمس الدین محمد میرسید علامۀ گرگانی میپرسید بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وی اعتراض میکردند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنید ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان میدهید؟ استاد در پاسخ میگفت: شعر حافظ همۀ الهامات و حدیث قدسی و لطائف حکمی و نکات قرآنی است.»
به هر روی باید گفت اشعار حافظ دارای تاویلات و تمثیلاتی است که اهلش میفهمند و میتوانند کلام او را تفسیر کنند و نه چنین است که هر ظاهرنگری بتواند پیرامون حافظ و ابیاتش قلمفرسایی کند. به گفتۀ خود وی:
هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست نه هرکه سر بتراشد قلندری داند[4]
به همین جهت دانشمندان و فقها و بزرگانی از معاریف علما ذوق خواندن دیوان حافظ و شناخت رموز معرفتی او را داشتهاند و برخی از آنان بر ابیات او شرح نوشتهاند.
از جمله کسانی که نسبت به دیوان حافظ نگرش عرفانی داشته، جدّنا العلّامة الحکیم المتکلّم الفقیه العارف آیةالله العظمی حاج شیخ محمدرضا کلباسی اشتری ; است. ایشان در اواخر عمر و کهولت سن اشعار حافظ را شرح میگفتهاند و تقریراتشان را فرزند دانشمند و ادیب وی آیةالله حاج آقا فخرالدین کلباسی مینگاشته است. حاصل رشحات علمی پدر و زحمات کتابت پسر، شرح تعدادی از ابیات دیوان حافظ شده است که برای اولین بار پس از گذشت بیش از نیم قرن از درگذشت مؤلف، با تحقیق و تصحیح در اختیار دوستداران فرهنگ عرفانی حافظ قرار میگیرد.
2. مقامات العارفین فی شرح منازل السالکین؛ در این کتاب یکصد مقام و منزل عرفان در سیر و سلوک با شرح کوتاهی به همت مؤلّف تدوین شده است، در هر منزل با تمسک به آیهای از قرآن مجید یک سیر عرفانی را اشاره فرموده است.
اگرچه نویسنده با قلم خود اظهار داشته کتابی تحت عنوان «منازل السائرین در شرح مقامات العارفین» در سه جلد نگاشته است که متاسفانه تا کنون اثری از آن به دست نیامده است. این کتاب در حاشیۀ چاپِ سنگیِ «انیس اللیل در شرح دعای کمیل» در سال 1348 قمری فقط برای یک بار به چاپ رسیده است. اکنون این کتاب با تحقیق و تصحیح به زیور طبع آراسته میشود.
3. اشراقات الأیّام لإفاضات الأنام؛ این کتاب تفسیر عرفانی ـ اخلاقی بعضی از آیات قرآن کریم است که مؤلف با تجسّم عملی آیۀ مورد بحث، به تاریخ عاشورا و نهضت امام حسین 7اشاره نموده، یکی از مصائب سیدالشهدا7را در پایان تفسیر هر آیه یادآور میشود. بخشی از این کتاب با تحقیق آقای رحیم قاسمی در سال 1387 از سوی مؤسسۀ بوستان کتاب چاپ شد، ولی از آنجا که چاپ اول تمام شده و مرحوم مؤلف نیز ملحقاتی جهت افزودن به این کتاب تحت عنوان «إشراقات الأیام فی تفسیر بعض الآیات» تدوین و تألیف کرده بود و قصد داشته آن را به کتاب ضمیمه کند و در چاپ اول در دسترس محقق نبوده است، اکنون تمام کتاب با تحقیقی جامعتر و به صورت یکجا در اختیار علاقهمندان به تفسیر عرفانی آیات قرآن کریم و دوستداران علم اخلاق اسلامی قرار داده میشود. شایان ذکر آنکه ملحقات، کمتر از اصل خود کتاب نیست.
4. طریق العبودیة یا راه اطاعت و بندگی؛ این کتاب گذری بر اخلاق اسلامی و سلوک دینی است که مؤلّف آن را در حقیقت سلوک و صفات سالکین و مقدمات و شرایط آن و حالاتی که در بین سلوک عارض میشود، و مقاماتی که بعد از آن حاصل میگردد، تالیف و تدوین فرموده است. این کتاب در سال 1380 قمری در مشهد مقدس به چاپ رسیده است، اکنون با تحقیق و ویرایش جدید در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
5. هدیة السالکین؛ این کتاب به خواهش مورخ معاصر، محقق در علم تراجم مرحوم سید مصلح الدین مهدوی (م 1374ش) نگاشته شده است. در این رساله مؤلّف دفع بعضی آفات اخلاقی، و جذب برخی شاخصهای عرفانی را توضیح داده و به آیات قرآنی استشهاد فرموده است. این کتاب در سال 1380 قمری نیز در مشهد مقدس چاپ شده بود و اکنون با تحقیق و تصحیح به چاپ میرسد.
لازم به ذکر است از آنجا که شخصیت مؤلّف و دیدگاه او به اخلاق و عرفان و ساختار معرفتی انسان در بین اقران وی ممتاز بوده، پس از مقدمه نگاهی به زندگانی او و اساتیدش داشتهایم تا راهکاری برای دستیابی به سیر فکری و تکامل معرفت او باشد. او نه تنها در حکمت و عرفان نظری استاد بود، بلکه در عرفان عملی ید طولایی داشت به طوری که بسیاری از علمایی که او را درک کردهاند وی را به کثیرالبکاء و الدعاء و المواعظ توصیف کردهاند.
وی در دورانی که به عنوان یکی از مراجع تقلید خراسان مطرح بود از بیان مواعظ اخلاقی و سلوکی دریغ نمیکرد و عموم مردم را چون پدری مهربان از چشمۀ زلال معارف اهل بیت : سیراب میکرد.
آیةالله العظمی کلباسی در دوران جوانی اولین استادِ حوزوی عارف سالک آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی بوده که وی به سفارش حکیم سترگ مرحوم جهانگیرخان قشقایی بخشی از معارف دینی را از آیةالله کلباسی فراگرفته است، استاد شهید آیةالله مطهری دربارۀ پیوند خود با آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی و فراگیریِ اخلاق و عرفان از معدن جوشانِ نهج البلاغة توصیفاتی عجیب دارد. تا جایی که میفرماید: اگر من با استاد حاج میرزا علی آقا آشنا نشده بودم خسارتی بس سنگین دچار میشدم، او بود که مرا با نهج البلاغة پیوند داد، وقتی خطبههای زهدی امیرالمؤمنین 7 را درس میداد، بیش از نیم ساعت اشکهای آن پیرمرد بر روی محاسنش جاری میشد و من از این حالت لذتی میبردم که در هیچ کجا نصیبم نشد.
آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی آن قدر در اخلاق و سلوک تاثیرگذار بود که مرحوم آیةالله العظمی بروجردی با اصرار از ایشان خواستند تا به قم مقدسه هجرت نماید و علما و طلاب حوزۀ علمیۀ قم از چشمۀ جوشانِ اخلاق و عرفان او بهرهمند شوند و هنوز حوزۀ قم مدیون انفاس قدسیۀ چنین بزرگان علم اخلاق و عرفان نظری و عملی است.
شاید بتوان گفت سیر اخلاق عملی و عرفانی این اساتید، چون زنجیری به هم پیوسته است که هر یک از استادی این کمال و معرفت را دریافت و به شاگردانی انتقال داده است، و آیةالله کلباسی یکی از این حلقههای اتصال در اخلاق و عرفان عملی است. اهتمام او به تالیف و تدوین چنین رسالههایی حاکی از روح بلند و ملکوتی و انسانی اوست.
[1]. مقدمۀ دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازى، باهتمام محمد قزوینى و قاسم غنى، زوار، تهران، 1385 ص 167 - 171
[2]. مقدمۀ دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازى، باهتمام محمد قزوینى و قاسم غنى، زوار، تهران، 1385، ص 161
[3]. مقدمۀ دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازى، باهتمام محمد قزوینى و قاسم غنى، زوار، تهران، 1385 ص 133
[4]. قسمتی از این مقدمه با اقتباس از کتاب «عرفان حافظ» شهید مطهری تهیه شد.